غلامحسین خان چارچی نجف آبادی ( خان پرکنی)

غلامحسین خان چارچی نجف آبادی ( خان پرکنی) 

غلامحسین خان چارچی نجف آبادی ( خان پرکنی)

شادروان غلامحسین نادرخانی معروف به غلامحسین خان چارچی نجف آبادی ، بقرار اطلاع در سال ۱۲۸۷ه.ش از پدری به نام علی آسیابان و مادری به نام شهربانو در نجف آباد به دنیا آمد. دیری نپایید که پدر و مادر خود را از دست داد. دوران کودکی را در همین شهر گذراند و در ایام جوانی برای کسب و کار راهی خوزستان شد که در آن روزها به ناصریه معروف و با کشف مخازن نفت توسط انگلیسی ها رونق یافته و کانونی برای جویندگان کار بود. در آن جا به کارهای متفرقه مشغول شد. خلق و خوی جوانمردی، همت بلند، بذل و بخشش و کارهای نیکی که برای مردم انجام می داد، بسبب غلامحسین را بدون این لقب نمی شناخت همچنین با حذف کلمه نادر از اسم فامیلی ایشان غلامحسین نادرخانی به « غلامحسین خان پرکنی » تغییر نام یافت. همچنین تعابیر دیگری برای این نام نقل کرده اند، از جمله اینکه چون اخبار و اطلاعاتی را که لازم بود مردم بدانند به آنها می داد به پرکنی به معنی پراکنده کننده خبر در شهر و همه جا را از خبرها پر کردن، معروف گشت. دلیل دیگری نیز ذکر کرده اند که چون خان در نمایشهای شب عید خود دهانش را پر از نعلبکی می کرد پنج، شش)، به پرکنی معروف شد. البته نظریه اول بیشتر قرین به صحت است. آن مرحوم این نام و لقب را تا پایان عمر خود همچون تابلویی گرانبها بر بالای کتیبه وجودش جهت خدمت به مردم در اهتزاز داشت.

پس از مراجعت از غربت، به شغل خرید و فروش در روستاهای کرون و فریدن پرداخت، او در ازاء فروش کالاهای مورد نیاز روستاییان، غلات و لبنیات از آنها می گرفت و به نجف آباد می آورد و می فروخت. پس از مدتی ضمن خرید و فروش و دکان داری در شهر برای کمک به مردم به جستجوی کودکان و اشیاء گمشده پرداخت و همچنین اشیاء و کودکان پیدا شده را مردم به دکان خان می بردند. لذا همراه شغل اول، جارچی شهر نیز شد. دیگر همه می دانستند هر که چیزی گم کرده بود به خان مراجعه می کرد. کودکان گم شده و غیره و آنهایی را نیز که یافته بودند به خان می سپردند. خان با کمال فروتنی قبول زحمت می کرد. دست و صورت کودکان گریان و ناراحت را می شست و آنها را نوازش می کرد و آنها را جلو دوچرخه خود می نشاند و شیرینی و آجیل به آنها می داد و سرتاسر شهر را می گشت و به هر چهار راه که می رسید پیاده می شد و با صدایی رسا و جانانه که از سه چهار قدمی پرده گوش را به لرزه در می آورد، همراه با بذله گویی و طنز و گوشه کنایه، اینچنین برای بچه گم شده یا پیدا شده ای جار می زد برای مثال :

آهای مردم، آهای اهالی محترم، یک پسر بچه، سه چهار ساله با شلوار آبی و پیراهن سفید، موهای بلند گم شده، آهای مردم بچه مردم خوردنی نیست، بردنی نیست، دزدیدنی نیست، پدر و مادرش منتظرند، هر کس او را پیدا کرد به دکان خان اطلاع دهد.

آی مردم، آهای اهالی محترم پسر بچه ای پیدا شده است، ۵ ساله، بی کفش و بی کلاه، با شلوار راه راه، اسمش رضاست، پدرش مرتضی است، مادرش خير النساء، مادرش را می خواهد ..

در گذشته های نه چندان دور، مردم خسته و کوفته از کار روزانه، شب هنگام به خانه و جمع عیال و فرزندان می پیوستند، تا شب را به گفتگو، رفع خستگی، کسب قوت برای کار طاقت فرسای فردایی دیگر به آخر برند. از تلویزیون، رادیو، سینما، پارک و امثالهم که امروزه وجود دارد خبری نبود. اما در عروسی ها، اعیاد، شب های عید نوروز کسانی بودند که گرد و غباری از دلهای پریشان بزدایند و با اسباب و آلات موسیقی محلی و هنر خدادادی خود و تحریک ذوق و شوق مردم سیل شادی را به شهر مرده سرازیر کنند.

حاجی فیروز ها در تهران، عاشیق ها در آذربایجان و خان پرکنی، حاج مصطفی کمانچه زن، دایی شکری، عبدالحمید، عباس مل رضا، حسین بوصی و … در نجف آباد از آن جماعت بودند. دیگر اینکه جارچی ها و شغل جارچی گری نیز خدمتی به مردم به حساب می آمد. جارچی با دادن خبر خوش به مادر طفل گم کرده یا کشاورز خسته دام گریخته، جمع کردن مسافر برای کربلا و مشهد و غيره، طلب کارگر برای تنقيه قنوات و هزار جور خبر دیگر خادم این خدمت و در جامعه صاحب نام ونشانی بودند. به تعبیر امروزی ها ستون نیازمندیهای جامعه آن روز را تشکیل می دادند. 

جارچی گری در گذشته، شغلی قابل توجه بوده و هر شهر جارچی مخصوص داشته حکم قاضی، پیام حاکم، اعلام فرامین حکومتی توسط او به گوش مردم می رسیده است برای توجه بیشتر در موقع خورشید و ماه گرفتگی، سحر های ماه رمضان و جمع شدن افراد برای رفتن به زیارت و غیره، از طبل و دهل و پرچم هم استفاده می کردند. از دیگر جار زدنهای مرسوم خان در اغلب مواقع سال جار برای لایروبی قنوات ۱۷ گانه نجف آباد و دعوت رعایا به همکاری بوده است. این جار را بیشتر مردم شنیده اند و هنوز طنین آن در گوش بزرگتر هاست. بشنوید:

آقا رعیت، آقا رعیت، رعیت ۱۷ جوب، طاقی یه مرد، طاقی یه مرد، صبح شنبه، صبح شنبه دم دفتر قنوات

غلامحسین خان چارچی نجف آبادی مردی بود نسبتا هیکل مند، قد بلند، به لا پیراهن، باشلوار محلی سیاه رنگ، با پاهای برهنه پینه بسته، سر طاس و لک و پیس، همراه دوچرخه ای، قیافه آشنائی برای پیر و جوان به شمار می رفت. خان پر کنی مردی درویش مسلک بود و شیوه عیاران را پیشه کرده بود.

غلامحسین خان چارچی نجف آبادی با دوستانش به خانقاه می رفت. او در زمره اهل حق بود و از فقرای نعمت الهی به حساب می آمد. عکسی از او به همراه اشعاری در تکیه آقا میرزا محمود پا قلعه ای در تخت فولاد اصفهان گویای این مطلب است، که او را از سالکان راه حق و شیفتگان مولای متقیان علی بن ابیطالب (ع) قرار می داد. او همیشه در کلام و رفتارش طریق آن بزرگوار را می پیمود. به نقل از دوستانش هر گاه در کار خیری که قصد انجام آن را داشت، در می ماند از مقتدایش طلب مساعدت می کرد و به گفته خودش به مراد خود می رسید. او در تمام عمر زنی اختیار نکرد و فرزندی نداشت. در مغازه خود مشغول خرید و فروش بود و البته کار جارچی گری و خنچه بردن و شرکت در مراسم عروسی و اعیاد و جشنها و … هم شغل دوم او محسوب می شد. بیشتر اوقاتش را کار های دوم او اشغال می کرد. مغازه اش در خیابان دکتر شریعتی نزدیک درمانگاه قائم و محل زندگی و استراحتش اتاقی بر بالای درب کاروانسرای یدالله کریم ریزی روبروی مغازه اش و در راسته چاقو سازها بود. او تا پایان عمر، روزها در مغازه و شبها در اتاق ذکر شده به سر می برد.

غلامحسین خان در اواخر بهمن ماه 1353 دار فانی را وداع گفت و با حضور جمع کثیری از مردم حق شناس  شهرستان نجف آباد در قبرستان 5 جوبه به خاک سپرده شد.

 

منبع: کتاب مقدمه ای بر تاریخ و فرهنگ مردم نجف آباد، مولف: فضل الله خلیلی

 

برای مشاهده سایر مطالب مربوط به شهرستان نجف آباد به لینک زیر مراجعه کنید:

معرفی شهرستان نجف آباد

درباره‌ی مدیر سایت نجف آبادما

همچنین ببینید

فیروز آباد نجف آباد (شهرک های اقماری شهرستان نجف آباد)

فیروز آباد نجف آباد   فیروزآباد نجف آباد در غرب نجف آباد در مجاورت جنوبی …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *