دکتر علی غیور نجف آبادی

دکتر علی غیور نجف آبادی (اطباء قدیمی شهرستان نجف آباد)

  1. دکتر علی غیور نجف آبادی

دکتر علی غیور نجف آبادی بسال ۱۲۰۰ خورشیدی متولد شد. پس از گذراندن دوره ابتدایی و متوسطه در نجف آباد و اصفهان و اخذ مدرک دیپلم، وارد دانشکده پزشکی دانشگاه اصفهان گردید و بسال ۱۳۳۸ فارغ التحصیل شد.

دکتر علی غیور نجف آبادی پس از فراغت، در شهر های مختلف استان بشغل پزشکی و مسئولیت های پیرامون آن پرداخت. او پس از چند سال به نجف آباد برگشت و تا آخر عمر در این شهر به طبابت پرداخت.  دکتر علی غیور نجف آبادی مردی بلند قامت و توانا و ورزشکاری بی نظیر بود. از هوش و استعداد فراوان نیز برخوردار بود. او علت بیماری ها را که امروز پزشکان فقط بوسیله آزمایش و عکس برداری و کمک گرفتن از سایر دستگاهها تشخیص می دهند، از آثار و علائم ظاهری افراد و پرس و سئوال از بیمار در می یافت و عمدتا، تشخیص های درستی می داد. دکتر، فردی ادیب، شاعر و درویش مسلک بود که به محافل دراویش اصفهان نیز رفت و آمد داشت. سرودن شعر از مشغولیاتش بود و در اوقات فراغت در زمینه های مختلف شعر می سرود. کتابخانه نسبتا خوبی داشت و هر از چند گاهی دوستان قدیمی و اهل دل را به خانه اش دعوت می کرد و مجلس گفتگو و شعری ترتیب می داد. اشعار زیادی از او بجای مانده که توسط فرزندانش به چاپ رسیده است.

قطعه شعر بلند و زیبائی در رثاء امام حسین (ع) سروده بود . برایم تعریف کرد که سالی حدود عید نوروز به زیارت کربلا مشرف شدم. پس از ورود به عراق هنگام رانندگی حال غریبی بمن دست داد، شروع به سرودن شعر کردم. گویا از پدرم یا شخص دیگری که در کنارم بود تقاضای نوشتن اشعار را کردم، بدین صورت بود که این چکامه از آن زمان باقی ماند.

در اواخر عمر با ایشان نشست و برخاستی داشتم. از استعداد و هوش بی نظیر او متعجب می شدم. از خواندن اشعار بی بدیل او گرفته تا نقل اتفاقات قدیمی که گاه به بیش از ۷۰ سال پیش بر می گشت واسم ورسم همه افراد را مو به مو به زبان می آورد. او نیز همانند دیگر پزشکان در بین مردم از احترامی خاص برخوردار بود و در زمان خدمتش مسئولیت های متعددی را در سراسر استان بعهده داشت.

او در نهایت به بیماری دیابت دچار شد بطوری که مجبور شد یکی از پاهایش را قطع کند. اما دیری نگذشت که پزشکان به او توصیه کردند که باید پای دیگرش را نیز قطع کند. هیچگاه فراموش نمی کنم شبی را که فردای آن بنا بود به بیمارستان برود. مرا با تلفن به خانه اش دعوت کرد. مدتی با هم گفتگو کردیم. بمن گفت که فردا عازم بیمارستانم و خاطر نشان کرد که هرگز از بیماری و بیمارستان نترسیده ام اما اینبار گویا کسی از درون به من نهیب می زند که دیگر از بیمارستان به خانه برنخواهی گشت و اتفاقا همینطور هم شد. یک بیت شعر نیز خواند و اشک در چشمانش حلقه زد. متاسفانه آن شعر را بیاد ندارم، اما مضمونش چنین بود: چون عمر از هفتاد گذشت دیگر نباید انتظار بهبودی و زندگی را داشته باشی.

گوهر خانم، همسر با وفای دکتر، که پروانه وار گرد شمع وجودش می چرخید، پس از مرگ دکتر در همان خانه یکه و تنها زندگی می کند. او به لوازم و اثاثیه دکتر دست نزده است و اتاقی که مطب او بود با وسائل پزشکی همچنان مانند سابق موجود می باشد و کتابخانه و دیگر وسائلش همچون زمان حیاتش سر جای خود قرار دارند. دکتر در سال ۱۳۸۳ به جوار معبود شتافت. روحش شاد.

 

 

منبع: کتاب مقدمه ای بر تاریخ و فرهنگ مردم نجف آباد، مولف: فضل الله خلیلی

 

برای مشاهده سایر مطالب مربوط به شهرستان نجف آباد به لینک زیر مراجعه کنید:

معرفی شهرستان نجف آباد

درباره‌ی مدیر سایت نجف آبادما

همچنین ببینید

امیر آباد نجف آباد (شهرک های اقماری شهرستان نجف آباد)

امیر آباد نجف آباد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *