دکتر سید محمد ابرقوئی

دکتر سید محمد ابرقوئی (اطباء قدیمی شهرستان نجف آباد)

دکتر سید محمد ابرقوئی

مطالب زیر، اظهارات آن مرحوم دکتر سید محمد ابرقوئی است در رابطه با زندگی خود و پدرش، قریب یکسال و نیم قبل از در گذشتش: من سید محمد ابر قوئی، در سال ۱۳۱۱ خورشیدی در اصفهان، محله تکیه ظلمات، شمال میدان شاه نزدیک چاه حاج میرزا متولد شدم. پدرم یک روحانی بود که از ابرقو مهاجرت و با مادرم که اهل اصفهان بود ازدواج کرد. او در حوزه های علمیه مختلف اصفهان نزد کسانی چون سید محمد باقر درچه ای، آقاسید علی نجف آبادی و آقای خوانساری و دیگران درس خوانده بود. سپس او را برای تدریس زبان عربی به هاستل ادب (دبیرستان ادب فعلی ) که توسط انگلیسی ها ساخته و اداره می شد، دعوت کردند. چندسالی در آنجا بود و بعد از آن به اداره فرهنگ منتقل شد ودر دبیرستان به تدریس عربی می پرداخت. نهایتا برای خواندن اسناد فارسی و عربی موقوفات به استخدام اداره اوقاف اصفهان در آمد.

من هم ابتداء مدرسه حکیم نظامی را تمام کردم و به دبیرستان ادب رفتم. پس از اخذ دیپلم برای کار در پلیس بین الملل به تهران رفتم و مدتی را نیز در آنجا گذراندم ولی منصرف شدم و برای ادامه تحصیل، دانشکده پزشکی را انتخاب کردم. در سال ۱۳۴۰ از آنجا فارغ التحصیل شدم، مدتی را با دکتر اسفندیاری بعنوان دستیار گذراندم و زمانی نیز بعنوان پزشک برای جلوگیری از شیوع تیفوئید به مرز بلوچستان با پاکستان و افغانستان رفتم و با آمریکائیان مستقر در آنجا همکاری کردم. بعد از آن به اصفهان برگشتم و بعنوان رئیس بهداری منطقه فریدن به آنجا گسیل شدم، مدت دو سال در این سمت خدمت کردم و نهایتا به اصفهان برگشتم و باتفاق دکتر نور بهشت که دندان پزشک بود و یک دکتر روسی بنام وینی کوف که چشم پزشک بود، مامور کار در بهداری نجف آباد شدم .. از سال ۱۳۵۴ تا۱۳۴۶، پزشک قانونی و پزشک نظام وظیفه نجف آباد و مدتی نیز پزشک زندان اصفهان و نجف آباد بودم و چندی نیز پزشک کانون کار آموزی نجف آباد.

در سال ۱۳۴۶ این مطب را خریدم و در نجف آباد ماندگار شدم. در سن ۴۴ سالگی با خانم آموزگار ازدواج کردم و اکنون ۷۹ سال دارم. دو فرزند پسر دارم که دام پزشک اند و یک دختر که وکیل دادگستری است.

به علل زیر در نجف آباد ماندگار شدم:

راستگوئی و با ایمان بودن مردم، آبرومند بودن آنها اینکه به پزشک خیلی احترام می گذارند. بیمارانی که در زمان تصدی ام در فریدن با من آشنا شدند، به اینجا می آیند. تمام طبقات جامعه نجف آباد با من دوست و صمیمی اند. در اینجا راحتم، هیچکس با من کار ندارد.

پس از اینکه از مطب بیرون می روم، دیگه پزشک نیستم. با مردم نشست و برخاست می کنم. با آنها غیر دکترم، تمام فامیل ها را می شناسم، خونه هاشون می روم و………

دکتر ابرقوئی در موارد مختلف ادعا می کند که در هر سمتی بوده قصد خدمت داشته و خیلی از مزایائی را که به او تعلق می گرفته پس می داده یا بعضی اوقات در اختیار افراد نیازمند قرار می داده است. همه مردم نجف آباد او را می شناختند و می دانستند که همیشه در مطب این پزشک متعهد و مردم دوست به روی آنها باز است. مبلغی را که بعنوان ویزیت از مردم می گرفت همیشه از تعرفه معمول کمتر بود و این رویه را در طول ۵۰ سال ادامه داد.

از خصوصیات دیگر این پزشک حاذق این بود که به اطلاعات پزشکی حافظه خود و کتابهایی که در قفسه کنار دستش بود توجه ویژه ای داشت. بارها شده بود که برای تشخیص بیماری، یا اینکه چه داروئی باید تجویز شود به کتاب مراجعه می کرد که روشی پسندیده بود. تشخیص او در شناخت بیماری ها از روی علائمی که در بدن مشاهده می کرد، صورت می گرفت. او کمتر به آزمایش و عکس و غیره عنایت داشت. افراد شهر به موارد مختلفی از شناخت بیماریشان توسط ایشان اشاره می کنند و خود نیز در این مصاحبه به مواردی اشاره دارد.

سر انجام این پزشک مردم دار و ارزنده یکسال بعد از این مصاحبه هنگام خروج از مطب با یک موتور سیکلت ران بی توجهی برخورد کرد و پس از اینکه ضربه شدیدی به جمجمه اش وارد شد نهایتا در تیر ماه ۱۳۹۲ جان به جان آفرین تسلیم کرد. یاد و نامش گرامی باد.

 

 

منبع: کتاب مقدمه ای بر تاریخ و فرهنگ مردم نجف آباد، مولف: فضل الله خلیلی

 

برای مشاهده سایر مطالب مربوط به شهرستان نجف آباد به لینک زیر مراجعه کنید:

معرفی شهرستان نجف آباد

درباره‌ی مدیر سایت نجف آبادما

همچنین ببینید

امیر آباد نجف آباد (شهرک های اقماری شهرستان نجف آباد)

امیر آباد نجف آباد

یک نظر

  1. سید امیرحسین ابرقوئی

    با عرض سلام
    من پسر مرحوم دکترهستم و بابت انتشار این مورد کمال تشکر را دارم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *