استبداد صغیر و مردم نجف آباد در زمان مشروطیت

استبداد صغیر و مردم نجف آباد در زمان مشروطیت

  • استبداد صغیر و مردم نجف آباد در زمان مشروطیت

در زمان مشروطیت اصراری بود که حوادث جاری را با اخبار ظهور پیوند کنند. استبداد صغیر و مردم نجف آباد در زمان مشروطیت ، تبلیغات مشروطه که نخست موجهای کوچک بود بتدریج هماهنگ با قوت افسانه سیلی خروشان شد و روستائیان را جادو کرد، مردم قصبه ما اولها یکی و یکی و بعدها گروه گروه جزو فدائیان می شدند. هفته اول دفتر ثبت نام در خانه پیش نماز محله بود و بعد، از آنجا به مسجد انتقال یافت و پیش از نماز و بعد از ازدحام داوطلبان راه نبود. از جمع یازده هزار مردم قصبه بیش از هفتصد نفر اسم نوشته بودند و از روستاهای کوچک نیز داوطلب فراوان بود.

مرحوم ابوالقاسم پاینده که خود در آن زمان شاهد استبداد صغیر و مردم نجف آباد در زمان مشروطیت ناظر امور بوده است، ذیل داستانی در کتاب ظلمات عدالت به وقایع آن زمان اشاراتی تاریخی و طنزآمیز دارد که خالی از لطف نیست.

همه جا صحبت از مشروطه بود، اما کسی نمی دانست مشروطه چیست و ابهام آن برک ان می افزود. یک روز شیخی از اصفهان باینجا آمد، در مسجد میدان منبر رفت، صلوات بلند فرستادند، فریاد مشروطه مشروطها بفلک می رسید. شیخ پس از مدتی چنین گفته بود: مردم نمی دانید مشروطه چیست؟ مشروطه یعنی رحمت امام زمان، یعنی نعمت خداوند، یعنی مشروعه، یعنی سعادت در دنیا. یک درویش کابلی …. گفته بود اهل کابلم که ریشی بلند داشت و از نجف آمده بود، در مسجد محله پس از نماز عشاء چراغ الله گرفته بود …. چند شعر در مدح امام اول خوانده و گفته بود: خودم در حرم مطهر بودم، خوابم برد، دیدم که آقا بیدارم کرد فرمود: درویش چرا خوابیده ای، برو با این مشروطه چی ها کمک کن که شیعیان خالص منند.

یکی دو ماه بعد درویشی هندی آمده بود … درویش می گفت نیمه شب بود، در حرم بودم که یکدست نوازش از ضریح در آمد که یک کاغذ در آن بود، دویدند و گرفتند و خواندند، فرمان حضرت بود با خط سبز نوشته بود … کمک به مشروطه واجب است، در حکم جهاد است و هر کس نکند مسلمان نیست، مثل اشقیای صحرای کربلاست.

جزو ترکه (میراث) پدرم، و عزیزتر از همه یک نشان نقره نماست، شکل خورشید، که یک جمله قران در فضیلت مجاهدان برنگ آبی و خط نیم خوش برآن نقش بسته و از روزگاری بیادگار مانده که پدرم …. بپاسخ ندای وطن يعنی وطن مشروطه خواهان نام خود را جزء فدائیان نوشته . و برضد مخالفان از مشروطه دفاع کند. عجب بود که این مرد … فدائی مشروطه شد و در میدان شاه مشق کرد و بنا بود تفنگ بردار و بر ضد مخالفان از مشروطه دفاع کند.

پس از آمد و رفت درویش های جور واجور که مدتها طول کشید درویش بحرینی که گیسوانی بافته داشت آمد و خبرهای بد آورد. گفته بودند کار مشروطه تق و لق شده و مجلس را به توپ بسته اند. فرمان بسیج از مسجد شاه رسید، آخوند محله بدست و پا افتاد که دست کم یک گروه ده نفری برای مشق بفرستند اما آن بیست و چند نفر باقی مانده هم بیشترشان جا زدند، پدرم و سه نفر دیگر مانده بودند برای تکمیل گروه، شش نفر دیگر لازم بود و نبود …. مشروطه تنها مانده و کمک می خواهد اما ترس جنگ و خطر فشنگ و نفرت بوی باروت چنان در جانها رسوخ کرده بود که گوش شنیدنش نبود.

آخوند محله از دفتر ثبت نام، فدائیان را دسته دسته احضار کرد و گفت که باید برای مشق سربازی بشهر بروند. وقت زراعت بود و می باید حاصل رسیده را بر داشت کنند و هزار جور گرفتاری دیگر بود. بعلاوه این روستائیان از تصور مشق و سربازی آشفته بودند، جسته گریخته خبرهای بدتر می رسید می گفتند: پس از مشق، تفنگ است و جنگ و فشنگ و کشت و کشتار سرشبی بود که گروه نه نفری براه افتاد، پدرم از این سفر کوتاه و رفتن به میدان شاه و به صف شدن و بچپ و راست گشتن و دنباله های آن از خرید تفنگ حسن موسی و گرفتن نشان نقره نما و سرجوخه شدن که حادثه معتبر عمر او بود حماسه کوچکی ساخته بود.

مشق سربازی آغاز شد. یک نفر که سبیل خنجری و لباس خاکی و شلوار تنگ داشت و پاهایش را از زانو به پایین پیچیده بود و پوتین یوقور مشکی بپا داشت نه نفر را به ترتيب قد بخط کرد پدرم اول صف افتاده بود.

مشق هفته ای دو بار بود و سه ماه طول کشید، روز آخر پدرم را با بیست و چند نفر دیگر بحضور حاج آقا نوراله بردند. عمامه بزرگی داشت با صورت لاغر و ریش کم پشت حنائی و چشمان ریز در یک پنچ دری نشسته بود. چند تا عمامه بسر وکلاه پوستی دیگر هم بودند، خود او کاغذی به پدرم داده بود که سرجوخه گروه نه نفریست و نشان نقره نما را با سنجاق سینه اش زده بود. بدینسان پدرم بگفته مورخان در خط ارابه تاریخ قدم نهاده بود.

 

 

منبع: کتاب مقدمه ای بر تاریخ و فرهنگ مردم نجف آباد، مولف: فضل الله خلیلی

 

برای مشاهده سایر مطالب مربوط به شهرستان نجف آباد به لینک زیر مراجعه کنید:

معرفی شهرستان نجف آباد

درباره‌ی مدیر سایت نجف آبادما

همچنین ببینید

ید الله شفیعی نجف آبادی

ید الله شفیعی نجف آبادی   ید الله شفیعی نجف آبادی فرزند حاج محمد باقر …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *